دیانا پیشگو
امروز دیانا خانم با مادر بزرگشون صحبت می کردن تا تولدشونو تبریک بگن و در خلال صخبت فرمودن : مامان من قراره بعد عید برای من خواهر و برادر به دنیا بیاره من مادر : مادربزرگ : دیانا آبجی دوست داری یا داداشی : من آبجی می خوام تا باهاش بازی کنم ************************8 به تازگی دختر نازنین من وابستگی شدید به مادر پیدا کرده و من از این بابت کمی مشوش شده ام امشب که می خواستم برای خرید بیرون برم : دیانا جانم پیش بابا بمون تا برگردم دیانا : نه مامان.نرو آخه اگه بری دلم برات تنننننننننننننگ می شه فدای دختر ناز و مهربونم که امروز کلی ملوس شده و تو بغل مامان چرت عصرونه زده ...